سرمایه محبت
شنبه, ۲۸ بهمن ۱۳۹۱، ۰۳:۳۶ ب.ظ
به بهانه پابوسی هشتمین امام
گفت : فقیرم
گفتند : نیستی
گفت : فقیرم باور کنید
گفتند : نه! نیستی
گفت : شما از حال و روز من خبر ندارید .وحال وروزش را تعریف کرد . گفت که چقدر دستهایش خالی است وچه سختی هایی شب و روز می کشد . ولی امام فقط هنوز نگاهش می کرد .
گفت : به خدا قسم چیزی ندارم
گفتند : صد دینار اگر به تو بدهند حاضری بروی و همه جا بگویی از ما متنفری ؟!از ما فرزندان محمد(ص)
گفت : نه !بخدا قسم نه
-"هزار دینار؟"
-نه!به خدا قسم نه
-دهها هزار ؟
-نه! باز دوستتان خواهم داشت.
-فرمودند چطور می گویی فقیری، وقتی چیزی داری که به این قیمت گزاف هم نمی فروشی.
"چطور می گویی فقیرم وقتی کالای عشق به ما دارایی تو هست؟"
قربان این ثروت و داری ام که گه گاه ز آن غافلم ...
الحمدالله الذی جعلنا من المتمسکین بولایه علی بن ابی طاللب و اولاده