لبیک الهم لبیک
ابو بصیر از امام باقر وامام صادق روایت کرده است
که چون بنده مومنی بمیرد شش چهره (فرشته)با او در قبر داخل می شود یکی از این چهره ها زیباتر، نورانی تر وخوشبوتر وپاک سیماتر از بقیه است یکی در سمت راست دیگری در سمت چپ صورتی دیگر روبه رو صورتی دیگر پشت سر او قرار می گیرد .سپس زیباترین این صورت ها می پرسد ؛
خداوند از من به شما پاداش نیکو دهد ،شما کیستید ؟
آنکه در سمت راست قرار گرفته می گوید من نماز هستم و آنکه در سمت چپ است می گوید من زکاتم و آن یکی که روبه روی اواست گوید من روزه ام و آنکه پشت سر است گوید من حج وعمره هستم و آنکه در کنار پاهاست گوید من کمک های نیکی هستم که به برادرانت رساندی آنگاه همه این صورت ها به آن صورت زیبا می گویند؛
توکیستی؟
می گوید :من ولایت ودوستی آل محمد هستم.
انشا الله 27 همین ماه زائرحرم رسول الله و مسجد الحرام خواهم بود به شرط حیات ، ونائب الزیاره شما خوبان ،عرفا می گویند ؛همانطور که توبه انسان پوشیده به دو توبه حق تعالی است نخست خداوند به بنده خود توفیق توبه می دهد ودر مرحله دوم بنده موفق به توبه می شود ودر مرحله سوم خداوند توبه اورا می پذیرد لبیک انسان هم محفوف به دو لبیک حضرت حق است لبیک اول را حق تعالی با دعوت بنده اش به میقات انجام می دهد و در مرحله دوم این بنده است که موفق به ذکر تلبیه می شود ودر مرحله سوم حق تعالی به بنده اش لبیک می گوید.
زیر هر الله تو لبیک ماست آن خدایا گفتنت هم پیک ماست!
البته به این راحتی هم نیست که حضرت حق به هر کسی لبیک گوید، از امام صادق هنگام لبیک گفتن پرسیدند علت رنگ پریدگی شما درچیست ؟ گفتند از این واهمه دارم که در جواب لبیک من نه بگویند لا لبیک ولاسعدیک گویند .
این حال امام معصوم است.....
گویند حقیقت مختص حج فرار به سوی خداست فرار در عرفان گریز از هرچیزی است که بنده را از اطاعت حق باز دارد انسان سالک از جهل ونادانی وغیر حق فرار می کند .خواجه عبد الله انصاری گوید فرار بر دوقسم است :یکی از خلق بگریختن ودیگر قسم باحق گریختن.اما کار آن دارد که باحق گریزد نشان کسی که با مولی گریخت آن است که همت یگانه دارد و حکم اورا گردن نهد .قرآن کریم می فر ماید «ففروالی الله»سوره ذاریات 50 از غیر خدا به سوی خدا بگریزید در روایا آمده منظور از این فرار حج است این سیر به سوی خدا یک سیر زمانی ومکانی نیست بلکه سیری است درونی که انسان هرچه را غیر خدا هست تر ک کرده وتنها اورا طلب وجستجو نماید واین سر مختص حج است.
فلسفه حج
امام خمینی در قسمتی از پیام خود در سالگرد کشتار خونین مکه و قبول قطعنامه 598 می فرمایند؛ بزرگترین درد جوامع اسلامی این است که هنوز فلسفه واقعی بسیاری از احکام الهی را درک نکرده اند و حج با آن همه راز ورمزی که دارد هنوز به صورت یک عبادت خشک و یک حرک بی حاصل وبی ثمر باقی مانده است چیزی که تابه حال از ناحیه نا آگاهان ویا تحلیل گران مغرض ویا جیره خاران به عنوان فلسفه حج ترسیم شده این است که حج یک عبادت دسته جمعی ویک سفر زیارتی _سیاحتی است.به حج چه که چگونه باید زیست وچطور باید مبارزه کرد به حج چه که حقوق مسلمانان و محرومان را از ظالمین باید ستاند به حج چه که مسلمانان را علیه حکومت های وابسته بشوراند بلکه حج همان سفر تفریحی برای دیدار از قبله ومدینه است وبس.!وحال آنکه حج برای نزدیک شدن انسان به صاحب خانه است حج کانون معارف الهی است که از آن محتوای سیاست اسلام را در تمامی زوایای زندگی باید جستجو نمود.مناسک حج مناسک زندگی است.ولی چه باید کرد واین غم بزرگ را به کجا باید برد که حج بسان قرآن مهجور گردیده است.
توصیه می کنم برای کسانی که به حج مشرف می شوند که حتما کتاب صهبای صفا برای آیت الله جوادی آملی را مطالعه کنند .
دعا کنید حجی با معرفت داشته باشم.
مهتاج دعای خیر شما خوبان.یاعلی
- ۹۲/۰۱/۱۷
- ۱۲۳۲ نمایش
خوش به سعادتت.
شاید فکر کنی به یه خواب دوازده روزه بری!
حواستنون رو جمع کن.
اینکه گفتم خواب، بخاطر تجربه ای بود که برخی دوستان که از سفر حج برگشتن تعریف میکنن.
بدون کجا داری میری!